English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (554 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
renovation U تجدید قطعات کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
new work U عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
bin storage U انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
running spare U قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares U قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
cannibalizing U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
rallied U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
replacing U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
rigs U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rebuilds U نوسازی کردن قطعات
assembles U سوار کردن قطعات
assembled U سوار کردن قطعات
assemble U سوار کردن قطعات
rebuild U نوسازی کردن قطعات
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
match mark U جفتن و جور کردن قطعات
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantling U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
quadrat U به قطعات مستطیل تقسیم کردن
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
dismantles U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
resupply U تجدید اماد تجدید تدارکات
connection of loom pieces U متصل کردن قطعات دار [قالی]
parcels U به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcel U به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
bin storage space U فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
foldboat U قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
reconditioned U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
recondition U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditions U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
fishplate U قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
rearming U تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
renews U تجدید کردن
re edify U تجدید کردن
furbished U تجدید کردن
reedify U تجدید کردن
renew U تجدید کردن
furbishing U تجدید کردن
furbishes U تجدید کردن
renewing U تجدید کردن
re establish U تجدید کردن
furbish U تجدید کردن
refresh U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshes U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitates U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitated U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refreshed U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitating U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitate U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
reelect U تجدید انتخاب کردن
reorganizes U تجدید سازمان کردن
reshape U تجدید وضع کردن
reorganizing U تجدید سازمان کردن
restructured U تجدید سازمان کردن
modifying U تجدید نظر کردن
resupply U تجدید اماد کردن
retry U تجدید نظر کردن
revalidate U تجدید اعتبار کردن
rechamber U تجدید خان کردن
rest U تجدید قوا کردن
reconstructs U تجدید بنا کردن
rests U تجدید قوا کردن
reorganization U تجدید سازمان کردن
restructure U تجدید سازمان کردن
reconstructing U تجدید بنا کردن
reconstructed U تجدید بنا کردن
reconstruct U تجدید بنا کردن
reconcider U تجدید نظر کردن در
critiques U تجدید نظر کردن در
refueling U تجدید سوخت کردن
rethink U تجدید نظر کردن
rethinking U تجدید نظر کردن
revises U تجدید نظر کردن
second wind <idiom> U تجدید قوا کردن
marry a second time U تجدید فراش کردن
revising U تجدید نظر کردن
up-to-date U تجدید نظر کردن
up to date U تجدید نظر کردن
rethinks U تجدید نظر کردن
rearm U تجدید تسلیحات کردن
refuelled U تجدید سوخت کردن
rethought U تجدید نظر کردن
modify U تجدید نظر کردن
refuelling U تجدید سوخت کردن
refuel U تجدید سوخت کردن
refueled U تجدید سوخت کردن
reorganised U تجدید سازمان کردن
revise U تجدید نظر کردن
reconsignment U تجدید بارنامه کردن
refuels U تجدید سوخت کردن
reorganize U تجدید سازمان کردن
critique U تجدید نظر کردن در
reorganises U تجدید سازمان کردن
reorganising U تجدید سازمان کردن
redeployment U تجدید گسترش کردن
reorganized U تجدید سازمان کردن
rearms U تجدید تسلیحات کردن
rearmed U تجدید تسلیحات کردن
modifies U تجدید نظر کردن
restructures U تجدید سازمان کردن
carburizing U گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
review U تجدید نظر دوره کردن
reinstatement of revolving credit U اعتبار گردانی را تجدید کردن
reviewed U تجدید نظر دوره کردن
reviews U تجدید نظر دوره کردن
reviewing U تجدید نظر دوره کردن
rig in U باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
fuelling U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fueled U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuels U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelled U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
modifying U تجدید نظر کردن در طرح اتش
modifies U تجدید نظر کردن در طرح اتش
rescheduled U در شرایط وام تجدید نظر کردن
reschedule U در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduling U در شرایط وام تجدید نظر کردن
reschedules U در شرایط وام تجدید نظر کردن
rehabilitation U تجدید قوا کردن توان بخشی
refocillate U تجدید حیات کردن بخود اوردن
modify U تجدید نظر کردن در طرح اتش
refect U با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
reshuffled U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
recuperation U تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
reshuffling U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
refile U تجدید نظر در متن پیامهابرای ارسال تصحیح و مرتب کردن متن پیامهای ارسالی
smithereens U قطعات
web stiffeners U قطعات تقویتی
chrestomathy U قطعات منتخب
flinders U قطعات شکسته
bill of material U صورت قطعات
parts U قطعات یدکی
repair parts U قطعات یدکی
spare parts U قطعات یدکی
component drawing U رسم قطعات
shatter U قطعات شکسته
shatters U قطعات شکسته
cable accessory U قطعات کابل
common parts U قطعات عمومی
chosen fragments U قطعات گزیده
common items U قطعات عمومی
staff section U قطعات سمبه
common hardware U قطعات عمومی
chosen fragments U قطعات منتخبه
parts list U لیست قطعات
end product U مجموعه قطعات
analecta U قطعات ادبی
main members U قطعات اصلی
parts peculiar U قطعات اختصاصی
chrestomathy U قطعات برگزیده
table of replaceable partes U فهرست قطعات
parts list U فهرست قطعات
parts peculiar U قطعات مخصوص
shell fragments U قطعات گلوله
trilcgy U یا قطعات سه گانه
cataloged U لیست قطعات کاتالوگ
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
cataloguing U لیست قطعات کاتالوگ
nomenclature U نام گذاری قطعات
investment castings U قطعات ریخته گی بسته
fragment U قطعات متلاشی خردکردن
invar struts U قطعات فلزی ضد انبساط
object assembly test U ازمون الحاق قطعات
analects U قطعات ادبی منتخبات
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com